فاطیمافاطیما، تا این لحظه: 13 سال و 18 روز سن داره

تیه کال مامان

تیه کال دختر چشم عسلی من

اولین ساعت های بارداری

سلام دختر گلم  چند روزی بود که سر درد عجیبی داشتم فکر نمی کردم که باردار باشم. روح و روانم از بابت فوت پدرم به هم ریخته بود. آخه همش سه ماه می شد که آقاجون فوت کرده بود. هیچ چیزی نمی تونست خوشحالم بکنه وقتی دیدم حالم خیلی غیر عادی شده رفتم دکتر و برام آزمایش نوشت. جواب آزمایش چیزی نبود که من تصورش رو می کردم. خانم دکتر بهم گفت چیه چرا مبهوتی مگه ناخواسته بود. و من زبونم بند اومده بود و فقط به آزمایش نگاه می کردم. شب خونه ی خاله فاطمه دعوت بودیم. وقتی جواب آزمایش رو به بابایی نشون دادم بابایی از خوشحالی گریه می کرد و منو هم به گریه انداخت و می گفتیم کاش پدرهامون بودند و این شادی رو با اونها جشن می گر...
9 شهريور 1392